نگو

 

بهت گفتم با من امشب چیزی از رفتن نگو.گفتی چشم و سرتو انداختی پایین و واسه همیشه رفتی...

نظرات 14 + ارسال نظر
پرنده تنها جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:35 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

دوست دارم ... شایدم حوصله ندارم

پرنده تنها جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

نه اینکه دوست داشته باشم همه رو گیج کنم ، تک جمله ای نوشتن رو دوست دارم (;
از اول که من اینطوری نمینوشتم ...
میدونی ، حرف دونیم تموم شده ...
در مورد متن ایندفه ات : طرف اهل عمل بوده نه حرف ...

سعید جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

اولا ورودت رو به دنیای بلاگر ها تبریک میگم ... ایشالا رفیق نیمه راه نباشی و بمونی ...
چه میشه کرد؟! تو این دنیا نباید دل بست به هیچ چیز ...

شادباشی ...

غریبه جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ

سلام
کشفت کردم (-:
دمش کرد ٬‌خداییش آدمه حرف گوش کنی بوده که هیچی نگفته با این حال از رفتنش میشه این رو فهمید که انتخابش رو کرده بوده و از اون مهم تر ٬ به انتخابش پایبند بوده ...
خلاصه تحلیل های زیادی بر این متن مترتب است که چون معلوم نیست که تنها جنبه مجازی داره ٬‌ یا بر حقیقتی دلالت دارد و بهر حال ٬ شخصیت شخص مورد نظر هم مشخص نیست ... از ادامه دادن چشم پوشی می کنیم !
یا حق

هیچکس شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:42 ق.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
خوش اومدی به این بلاگ آسمونی.
خب شما گفتی «از رفتن چیزی نگو» اون بنده خدا هم گفته «چشم».
محققان بر این باورند که شما باس(باید) می‌گفتی: «نرو!» اونوخت (اونوقت) اوشون (ایشان) هم نمی‌رفته!
پیروز باشی.

غریبه شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:38 ق.ظ

بازم سلام
یادته یه موقع هایی بچه ها برای کامنت های همدیگه کامنت میگذاشتن ... یادش بخیر ٬ چه ایام بکامی بود !
برای زنده شدن یاد اون روزهااا ...
ضمن تایید فرمایشات حضرت هیچکس (!) فلاسفه بر این واقعیت ٬ تاکید موکد دارند که قطعا محققان می توانستند قبل از بروز این فاجعه ( رفتن اون بنده خدا ) مراتب را به نویسندگان پست اخیر اعلام نموده و بی شک جوایز نفیسی را نیز از آنه خویش می کردند !!!‌
ترجمه : عمو جان ٬ نوشدارو پس از مرگ سهراب به درده عمه ی عزیزه غریبه هم نمیخوره ٬ چه برسه به دورانه تنهایی (-:

( البته کامنت محمد کاملا منطقی بود هااا ٬ این متن فقط یک انتقاد طنز آلود بود ... )
یا حق

پرنده تنها سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:40 ق.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

شما چشاتو وا کن ...
سه رو دو خوندی ...
یه دکتر برو واسه چشات ...

موسا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ق.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
سپاس از حضورت
قالب وبلاگت اصلا جالب نیست. نیاز به تغییرات داره اگر واقعا قصد ادامه دادن داری البته !
تا سلام...

امین سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ق.ظ http://lonely.myblog.ir

سلام
اگر دوستتون داشته باشه بر میگرده...!!

ناشناس سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:50 ق.ظ http://doxy.blogky.com

سلام.
ممنون که به من سرزدید

پرنده تنها سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

نه بابا چه بد اخلاقی ...
زبونم یه خورده زخم داره ولی بد اخلاق نیستم ...
همونطوریم که بارها گفتم زبان نوشتار گنگه ... حالت رو بیان نمیکنه ... من همین مشکل رو خودم داشتم ...

خانوم چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:51 ب.ظ http://khan00m.blogsky.com

من هیچ اومدنی ندیدم که رفتن توش نباشه پس اگه به کسی دل بستی باید پای ایناش بشینی چرا که تو این روزگار آدما از دنیا بی وفا ترن

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:08 ق.ظ http://lonely.myblog.ir

سلام.

ممنون که سرزدین...

بابای

توحید پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ق.ظ http://thdmc.blogsky.com

اگه نمیگفتی نمیرفت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد