نامهء ۱

 

سلام

امروز ۱۰/۱۲/۱۳۸۵

اسفند ماهه.تو سرزمین ما همیشه خورشید میتابه،حتی تو زمستون.ولی امروز هوا ابری بود.بارون اومد،یه بارون آروم و قشنگ،بعضی وقتا تند.همه چیز خوب بودجز یه چیز،دست من تنها بود.ولی خودم نه!میگن ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله بینمونه ولی من که تا حالا هیچی حس نکردم.

امروز کلی باهات حرف زدم.امروز خیلی دلم برات تنگ شده بود.دلم دستتو میخواست.

اینجا هوا سرد شده ولی من چیزی حس نمیکنم!چون تو همراهمی.خیلی دوست دارم.آرزو میکنم،دعا میکنم،التماس میکنم که ۱۰ اسفند دیگه دست تو توی دستم باشه.

دوست دارم تا همیشه.

نامه ای از مجنون به لیلی.

نظرات 7 + ارسال نظر
نقره ای پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ب.ظ

آخی ....

فردان پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:56 ب.ظ http://aber.blogsky,com

به امید خدا

سروناز شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام خوبی
فکر نکنم منو بشناسی اما من تو رو می شناسم
یه مامانی واسه یه نیمکت بچه
یه سر به نیمکت بزن و پیشنهاد منو بخون
منظورم نیمکت غریبه جونه

سعید شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

ایشالا دستاتونم به هم می رسه ... مهم دلاتونه که یکیه ...

نیاز یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:46 ب.ظ http://anthill.blogsky.com/

ســـــــــــــــــــــلام....

[ بدون نام ] دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ق.ظ http://doxy.blogsky.com

ص..لام.!
مهم فاصله و دوری راه نیست...مهم علاقه ای هست که فاصله ها...فرسخ ها ...و... رو به هم نزدیک میکنه...

باز هم امیدوارم که زودتر به هم برسید...
با
با
ی

یه دوست سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.jonahtanha.blogfa.com

سلام وبلاگتون زیبا بود به ما هم یه سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد