نامه 4

سلام

سلام لیلی من این چند روزه خیلی ناراحتت کردم با کارهام منو ببخش

این چند وقته یه سری اتفاق افتاده که خیلی هم تو رو اذیت کرد هم من نمی خوام دیگه در بارشون حرف بزنم چون قول دادم .

 من و تو

روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت

آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد.

 

دوست دارم دلم برات خیلی تنگ شده بیشتر از همیشه.

نامهء۳

 

 دوشنبه شبه.شایدم سه شنبه صبحه.نمیدونم.هیچ فرقی نداره.وقتی صدات نیست فرقی نداره چند شنبس یا چه ساعتیه.درسته تو قلبم هستی.ولی این دو روز که صدات نیست روحم پژمردس.مدام اشک تو چشمامه.انگار خستم.انگار نداره.خستم.از اینهمه دوری خستم.از نبودن تو کنارم خستم.خستم وقتی تکیه گاه میخوام و تو نیستی.اون دو دقیقه که صداتو شنیدم تو ابرا پرواز میکردم.بی تو دستام میلرزه.بی تو نگاهم نگران دنبالته.بی تو اصلا نیستم.امروز تو خیابون که راه میرفتم همش منتظر بودم از پشت سرم صدام کنی.منتظر بودم که بیای،ولی شب شد و تو نیومدی...

من موندم و خستگیام.من موندم و دردم.هر شب که با تو حرف میزدم دردم زیاد تر از امشب بود ولی اشکی تو چشمام نبود.امشب که صدات نیست دردم کمتره ولی دلم گریه میکنه و چشمام پر از اشکه.خیلی برات خط و نشون کشیدم.ولی وقتی زنگ زدی و من تو جمع بودمو حتی نتونستم بهت بگم دوست دارم انگار که داشتن گلومو فشار میدادن.باهات که صحبت کردم دلم میخواست گریه کنم و مثل همیشه با حرفات آرومم کنی.ولی تو وقت حرف زدنم نداشتی.

دیگه این کارو نکن.میدونی که زندگی بی تو برام چقدر سخته.میدونی که به خاطرت حاظرم از همه چیز بگذرم.پس همیشه باش.من و تو ، نه، ما دو روزه به خاطر اینکه به فکر خودت نیستی از هم بی خبریم.پس دیگه با ما این کارو نکن.من با نبودن حتی صدات میشکنم.مگه قول ندادی مواظبم باشی، تکیه گاهم باشی؟ پس باش.

دوست دارم اندازهء تمام مورچه هایی که تا حالا بودن و از این به بعد هستن.

 از لیلی به مجنونش که دو روزه تلفنش قطع شده.

نامهء۲

 

سلام

نوبتی هم که باشه نوبت منه.

الان ساعت ۱:۳۵ نیمه شبه.دوشنبس ولی واسه من هنوز یه شنبس.آخه صبح نشده.این روزا لحظه ها از لاک پشت هم یواش تر میرن.الان بدتر و یواش تر.منتظر تماستم.خیلی زیاد منتظرم.ولی انگار عقربه ها وایسادن.حرکت نمیکنن.به من نیشخند میزنن.ولی من منتظرم.دلم برات تنگ شده.امروز تو تنهایی هام خیلی بهت فکر کردم.به اینکه چقدر دوست دارم.به اینکه چه خوبه که هستی.نمیگم اگه نبودی چی میشد.چون نمیتونم بدون تو بودن رو تصور کنم.حتی نمیخوام بهش فکر کنم.

به این دارم فکر میکنم که تا سه شنبه صبح که میای چطوری صبر کنم و طاقت بیارم.به این فکر میکنم که گرفتارم...

میدونم به این زودیا این متن نمیخونی.

به خاطر بد اخلاقیام منو ببخش.میدونم بعضی وقتا تلخ میشه رفتارم.نمیگم به خاطر اینه که خیلی دوست دارم.نمیخوام علاقمو سپر کنم و همه چیز بگم.نمیدونم به خاطر چیه ولی میدونم تو میبخشی.

من دارم لحظه شماری میکنم وگویا عقربه ها همچنان منو به بازی گرفتن.

منم باطری ساعت رو در میارم.ساعت موبایلم رو به هم میزنم تنظیمش رو.ساعت کامپیوتر رو هم به هم میزنم و با خیال راحت وبلاگ رو آپدیت میکنم و منتظر تماس توام...

نامهء ۱

 

سلام

امروز ۱۰/۱۲/۱۳۸۵

اسفند ماهه.تو سرزمین ما همیشه خورشید میتابه،حتی تو زمستون.ولی امروز هوا ابری بود.بارون اومد،یه بارون آروم و قشنگ،بعضی وقتا تند.همه چیز خوب بودجز یه چیز،دست من تنها بود.ولی خودم نه!میگن ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله بینمونه ولی من که تا حالا هیچی حس نکردم.

امروز کلی باهات حرف زدم.امروز خیلی دلم برات تنگ شده بود.دلم دستتو میخواست.

اینجا هوا سرد شده ولی من چیزی حس نمیکنم!چون تو همراهمی.خیلی دوست دارم.آرزو میکنم،دعا میکنم،التماس میکنم که ۱۰ اسفند دیگه دست تو توی دستم باشه.

دوست دارم تا همیشه.

نامه ای از مجنون به لیلی.

دوست دارم

(............................................<>~~<د><و><س><ت><د><ا><ر><م>~~<>...........................................)

سلام به همه دوستان

سلام به همه دوستای عزیز که لطف کردن و اومدن و به ما سر زدن

از همتون ممنونم

ما اسم اینجا رو عوض کردیم

چون ونوس من دیگه تنها نیست ...!!!!

چون اون مال منه

همه چیز منه

برامون دعا کنین که زودتر به هم برسیم

(............................................<>~~<د><و><س><ت><د><ا><ر><م>~~<>...........................................)

همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم

از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم

دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم

با نفس ساده ی تو غرق ترانه می شوم

(............................................<>~~<د><و><س><ت><د><ا><ر><م>~~<>...........................................)

دوست دارم