خانه عناوین مطالب تماس با من

من و تو ......نه ما..!!!

من و تو ......نه ما..!!!

درباره من

دربارهء زندگیمون مینویسیم که هیچ نویسنده ای قادر به نوشتنش نیست.چرا که انقدر عاشقانه و بعضی اوقات انقدر تلخه که فقط خودمون میتونیم ازش سر دربیاریم و بنویسیمش.حالا محمدم،این من،این تو و این وبلاگ ما. ادامه...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • دوست دارم
  • ممنونم ازت(نامه ۶)
  • نامهء۵
  • عید امسال
  • نامه 4
  • نامهء۳
  • نامهء۲
  • نامهء ۱
  • دوست دارم
  • مجنونم مجنون
  • ولنتاین
  • خدارو دوس دارم
  • می آید...
  • خواب

بایگانی

  • فروردین 1386 5
  • اسفند 1385 5
  • بهمن 1385 5
  • دی 1385 9
  • آذر 1385 4
  • آبان 1385 5
  • مهر 1385 2
  • شهریور 1385 5

آمار : 6129 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 01:37
    سلام این سلامم به همه نیست.به محمد هم نیست.این سلام به توئه.تو که فکر میکنی خیلی زرنگ و باحالی.فکر میکنی با این کارات چی درست میشه یا چی خراب میشه؟اگه ما کبکیم تو چی هستی بدبخت؟باز ما یه اسمی از خودمون گذاشتیم.تو که دل این کار رو هم نداری.انقدر بزدل و ترسویی که هر دفعه یه اسم مینویسی.فقط میخوام منظورتو از این کار...
  • دوست دارم جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 01:51
    نامه ۷ .......................................... لحظه های که با تو هستم بهترین لحظه های عمرمه دوست دارم . .......................................... سابرا کادابرا سخت سر خوشم و شادان به ان بانوی کوچکی که همیشه در فکرم هست عشق می ورزم روزو شب به من عشق می ورزد هرگز ترکش نمی کنم هرگز نمی روم. کسی که مرا دوست دارد تو می...
  • ممنونم ازت(نامه ۶) سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1386 23:40
    نامه ۶ ممنونم از تو که هیچ وقت تنهام نزاشتی از لحظه ای که با تو هم قدم و هم نفس شدم دوست دارم ........................................................... سلام بهار بانو دوست دارم میخوام چند تا شعر برات بنویسم دوست دارم ۱۰ تا بیشتر از ۱۰ تای تو ............................ دورم از تو اما با تو لحظه ها رو زنده هستم بازم...
  • نامهء۵ سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 23:34
    سلام یه سلام ابری بعد از چهار روز از بهترین روزها.امروز چهاردهم بود.یعنی روزی که تو رفتی دیار خودت.یعنی روزی که من برگشتم دیار خودم.ولی پیش امام رضا بیشتر از قبل دلامونو به هم گره زدیم.هنوز گرمای دستات رو دور بدنم حس میکنم وقتی اومدی کارم داشتی و یواشکی تو تاریکی شب منو تو آغوش خودت کشیدی.همون موقع که من میلرزیدم ولی...
  • عید امسال پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 00:36
    سلام امروز سه شنبس ، سه شنبه ساعت ۳ سال تحویل میشه.من از خانومیم ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله دارم.امشب هم حالش خوب نبود اما هیچی نگفته.نگرانشم.خیلی دوسش دارم.این پست رو من دارم چهارشنبه ساعت ۱ شب مینویسم.البته نمینویسم.دارم پشت تلفن میخونم. هر چی به مغزم میرسه میگم.اونور خط پای کامپیوتر خانومیم نشسته.من میخونم اون تایپ...
  • نامه 4 یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1385 15:24
    سلام سلام لیلی من این چند روزه خیلی ناراحتت کردم با کارهام منو ببخش این چند وقته یه سری اتفاق افتاده که خیلی هم تو رو اذیت کرد هم من نمی خوام دیگه در بارشون حرف بزنم چون قول دادم . روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد. دوست دارم دلم برات خیلی تنگ شده بیشتر از همیشه.
  • نامهء۳ سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 00:43
    دوشنبه شبه.شایدم سه شنبه صبحه.نمیدونم.هیچ فرقی نداره.وقتی صدات نیست فرقی نداره چند شنبس یا چه ساعتیه.درسته تو قلبم هستی.ولی این دو روز که صدات نیست روحم پژمردس.مدام اشک تو چشمامه.انگار خستم.انگار نداره.خستم.از اینهمه دوری خستم.از نبودن تو کنارم خستم.خستم وقتی تکیه گاه میخوام و تو نیستی.اون دو دقیقه که صداتو شنیدم تو...
  • نامهء۲ دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1385 01:36
    سلام نوبتی هم که باشه نوبت منه. الان ساعت ۱:۳۵ نیمه شبه.دوشنبس ولی واسه من هنوز یه شنبس.آخه صبح نشده.این روزا لحظه ها از لاک پشت هم یواش تر میرن.الان بدتر و یواش تر.منتظر تماستم.خیلی زیاد منتظرم.ولی انگار عقربه ها وایسادن.حرکت نمیکنن.به من نیشخند میزنن.ولی من منتظرم.دلم برات تنگ شده.امروز تو تنهایی هام خیلی بهت فکر...
  • نامهء ۱ پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 22:53
    سلام امروز ۱۰/۱۲/۱۳۸۵ اسفند ماهه.تو سرزمین ما همیشه خورشید میتابه،حتی تو زمستون.ولی امروز هوا ابری بود.بارون اومد،یه بارون آروم و قشنگ،بعضی وقتا تند.همه چیز خوب بودجز یه چیز،دست من تنها بود.ولی خودم نه!میگن ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله بینمونه ولی من که تا حالا هیچی حس نکردم. امروز کلی باهات حرف زدم.امروز خیلی دلم برات تنگ شده...
  • دوست دارم دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1385 02:47
    (............................................<>~~ < د >< و >< س >< ت >< د >< ا >< ر >< م > ~~<>...........................................) سلام به همه دوستان سلام به همه دوستای عزیز که لطف کردن و اومدن و به ما سر زدن از همتون ممنونم ما اسم اینجا رو عوض کردیم...
  • مجنونم مجنون دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 01:25
    سلام به همه دوستان من مجنونم ..!!! همون که اینجا نظر میده من مجنون صاحب این وبلاگم این پست من میخوام اپ کنم یه شعر برای لیلیم ........................................ ببین از تو چه پنهون دلم هواتو کرده هوای صحبتای تو اشنا رو کرده مخوام هزارو یک شب بشینم پای حرفات نگا هم رو بدوزم به او غنچه لبهات ببین از تو چه پنهون...
  • ولنتاین چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 17:49
    امروز ولنتاینه. بارونم میاد. باید الان منو تو تو خیابون خیس شده باشیم. خدا کنه زودتر فاصله ها تموم بشه. اینا منو توییم.تو با بالن اومدی دنبالم بریم بگردیم.
  • خدارو دوس دارم یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 00:02
    خدا رو میخوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام خدا رو میخوام نه واسه مشکل وحل غصه هام خدا رو دوس دارم نه واسهء جهنم و بهشت خدا رو دوس دارم ولی نه واسهء زیبا و زشت خدا رو میخوام نه واسه اینکه که باشم یا برم خدا رو میخوام نه واسه روزای تلخ آخرم خدا رو میخوام نه واسه سکه و سکوی و مقام خدارو میخوام که فقط تورو نگه داره برام...
  • می آید... شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 11:46
    از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریادرسی می آید تو که تنها نمیمونی من تنها رو دعا کن خاطراتم رو نگهدار ولی دستامو رها کن... دوتا حس متضاد دارم.هم شادم هم ناراحت.امیدوارم همه شاد باشن.
  • خواب چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 01:14
    دیشب از آسمون ستاره میچیدم رو موهای سیاه تو میپاشیدم وقتی بیدار شدم گل کرده بود خورشید آخه دیشب بازم خواب تورو دیدم
  • من و هدی جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 02:10
    شبی با خیال تو همخونه شد دل نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل... اینم سر نوشت ما بوده هدی جون...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 01:57
    قشنگی زیر بارون راه رفتن اینه که کسی اشکاتو نمیبینه...
  • بارون... چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1385 02:14
    دوباره تیک تیک ساعت شبو یادم میاره روی شیروونی مثل سیل داره بارون میباره من عاشق بارونم.کاشکی جای برف بارون میومد...
  • عیــــــــــــــــــــــد دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 01:17
    سلام پسر عموها و دختر عموها عیدی یادتون نره.من چون عزادارم سال دیگه جبران میکنم همگی عیدتون مبارک.
  • دلتنگی جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 01:22
    واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود...
  • ستایش خدایی را سزد که پروردگار جهانیان است... یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 23:26
    بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولا الضالیــــــــن
  • ونوس تنها پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 01:08
    ونوس همیشه تنهاس... ونوس حالا تنها نیست... ونوس تنها میشه...
  • نگرانی... چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 00:53
    چرا نگرانی؟جنبه داشته باش.اتفاقی نیفتاده.تو که اینجوری نبودی.چه مرگته؟بیدار شو.از اول میدونستی خوابه.چرا بیدار نمیشی؟پاشو دیگه.چشماتو باز کن.چشمات میسوزه؟آره حق داری ولی باید بیدار شی.تا آخر عمر که این خواب ادامه نداره.پاشو گوشیو بردار یه تلفن بزن تا آروم بشی.اینجوری بهتره... گوشیو بردار تا صدات یه ذره آرومم کنه...
  • جوجه شمارون! جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 00:43
    پاییز تموم شد.همه بیان آمار جوجه هاشونو بدن. خونه بی تو خالیه...
  • گناه جمعه 24 آذر‌ماه سال 1385 02:32
    من غرق گناهم تو عذرگناهی روزو شبم را تو چو مهری و چو ماهی چه شود گر مرا رهانی زسیاهی فکر بد ممنوع!
  • لحظهء رفتن تو چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 00:31
    سلام کلی معذرت به خاطر نبودنم.البته زیاد مهم نیست بودو نبودم.ولی یکی از اعضای خانوادمو از دست دادم.به هر حال سلام. لحظهءرفتن تو دل من سخت گرفت چشمم آن لحظه دگر شوخ نبود خیره بر دیدهء سوزان تو ماند خیره بر دست قشنگ تو که لاقید خداحافظ گفت قلب من نرم قدمهای ترا تا دم درگاه وداع، تلخ شمرد شهر نارنج وبهار تو به جانم پژمرد...
  • بی عنوان پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 02:19
    یادداشت جدید: نداریم. خبر جدید: نیست. غم جدید: زیاد. شادی جدید: با همون قدیمیا خوشیم. یار جدید: قدیمیش بهتره. آخرش: خدارو شکر...
  • تو... یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 00:27
    در عالم دو چیز از همه زیباتر است تو و تو
  • برف... سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 01:44
    برف برف برف اشک اشک اشک...
  • خدایا شکرت یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1385 02:41
    خدایا شکرت.به خیر گذشت.داداش سالمه. ممنونم خدا جونم.
  • 40
  • صفحه 1
  • 2